اقدام اخیر روسیه بیش از آنکه تحلیل شود، صرفا با واکنش روبه‌رو شد اما با این حال روسیه در شرایط بسیار سختی قرار دارد. واضح است تنها وجود نگرانی‌های بسیار جدی از سوی روسیه درباره ایران، می‌توانست او را به چنین اقدامی وادار نماید.

به گزارش سبز سرخ : در روزهای اخیر، واکنش‌ها به بیانیۀ مشترک وزرای امور خارجه روسیه و شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس، بسیار پردامنه بود اما این اقدام روسیه بیش از آنکه تحلیل شود، صرفا با واکنش روبه‌رو شد. با این حال در شرایطی که روسیه علی‌الخصوص در ماه‌های اخیر در شرایط بسیار سختی قرار دارد، واضح است تنها وجود نگرانی‌های بسیار جدی از سوی روسیه درباره ایران، می‌توانست او را به چنین اقدامی وادار نماید.

جمهوری اسلامی ایران در چند سال اخیر، با وضعیتی جدید مواجه شده است. وضعیتی که شاید دستاورد تمام حرکات پیشین او در دو دهۀ اخیر باشد. این وضعیت، مشتمل است بر منافع بی‌شماری که گویی می‌تواند از اقصی‌نقاط جغرافیای جهان سربرآورد و ایران را دعوت به کسب سریع و آسان‌شان نماید.

ایران امروز، در برابر خود امکان برقراری روابط کم‌تنش‌تر با ایالات متحده آمریکا و اروپا را می‌بیند؛ همزمان می‌تواند روابطی بسیار پردامنه با چین برقرار کند و نیز ذیل چنین روابطی توانسته است به عادی‌سازی و ارتقای روابطش با کشورهای حاشیه خلیج فارس و شمال آفریقا امید ببندد.

ایران همچنین می‌تواند به ارتقای روابطش با تمام همسایگان خاکی و آبی‌اش بیندیشد و به حجم مبادلات اقتصادی‌ای که از چنین روابطی انتظار می‌رود فکر کند. در کنار این‌ها، امکان ارتقای روابط اقتصادی با روسیه نیز به عنوان یک فرصت درخشان روی میز ایران است. جمهوری اسلامی پیگیری همۀ این امکان‌ها را ذیل عنوان «اولویت سیاست همسایگی» و با گفتار اساسی «بهبود معیشت مردم»، تبدیل به جهت‌گیری اساسی دولت کرده است.

اما تنها در صورتی که هدف یک حکمرانی، صرفا بهبود شرایط باشد، می‌تواند به توسعه همه‌جانبه روابط با همه کس بیندیشد. چرا که رضایت مردم، امری است مربوط به وضعیت روزمره یک کشور و سیاستگذاری متناسب با آن، ضرورتا باید آینده را در یک طرح منفعت‌جویانه و زودبازده دنبال کند. طرحی که در پیوستاری از وضع موجود و تنها درجاتی بهتر از آن باشد. در چنین شرایطی، هیچ انگیزه‌ای برای تمایزگذاری میان امکانات و نشان دادن اقبال و ادبار نسبت به آن‌ها وجود ندارد. وقتی درکی از استعداد امکانات در آینده نباشد، چرا باید با جدی گرفتن «بیش از اندازۀ» یک امکان، باقی امکان‌ها را تضعیف کرده یا حتی از دست بدهیم؟ این اساس عقلانیتی است که سیاست موازنه را در جمهوری اسلامی دنبال می‌کند.

برای گفتار سیاست موازنه، همه امکان‌های پیش‌روی جمهوری اسلامی، بر اساس معیار منفعت تجاری، وزن‌دهی می‌شوند و در چنین وزن‌دهی‌ای، درکی از فرصت که یک مفهوم سیاسی است، شکل نمی‌گیرد. فرصت برخلاف منفعت تجاری، مبتنی بر یک دیدگاه ملی است. در فرصت سیاسی، سیاستمدار امکانی منحصربه‌فرد برای ملت کشف می‌کند و برخلاف نگاه صرفا منفعت‌جویانه، حاضر است برای پیگیری آن فرصت، سرمایه‌گذاری کند و هزینه دهد.

در لحظۀ آغاز جنگ اوکراین، روسیه فرصتی را بدرود گفت که دست‌کم ۲۰ سال برای نزدیک شدن به آن و تحققش، سرمایه‌گذاری کرده و هزینه داده بود. رویای اوراسیا، خصوصا با حرکت‌های سیاسی جسورانه آلمان در نزدیکی بیش از پیش به روسیه، دیگر یک ایدۀ انتزاعی نبود بلکه روی سرزمین‌های حد فاصل آلمان و روسیه در حال اعمال بود. جنگ اوکراین، چنین رویایی را در یک وضعیت غیرمنتظره برباد داد. روسیه تمام ابتکار عملش در سیاست برّی (خشکی) در برابر سیاست بحری (دریایی) آنگلوساکسونی را از دست داده بود و در بحبوحۀ حراست از موجودیتش در جنگ با اوکراین، تنها می‌توانست به یک کشور به عنوان آغاز یک راه جدید سیاسی فکر کند: جمهوری اسلامی ایران.

کریدور شمال-جنوب، از آغاز جنگ اوکراین، دیگر مفهوم صرفا اقتصادی سابق را نداشت. پیشتر، کریدور شمال-جنوب، نظیر کریدور چینی شرق-غرب، صرفا یک فرصت برای مراودات کالاها و انتفاع اقتصادی بود. اما با آغاز جنگ اوکراین، این کریدور، تبدیل به تنها گزینه روسیه برای تحکیم استقلال سیاسی خود به روشی غیر از پیگیری ایدۀ اوراسیا شد.

ایران تنها کشوری بود که جهت‌گیری سیاسی و سودای استقلال را در سر می‌پروراند و دقیقا در موقعیت جغرافیایی مناسبی برای تحکیم روابط سیاسی با روسیه قرار داشت. گزینه ایران، هیچ جایگزینی برای روسیه نداشت و این چیزی نبود که سیاستمداران ملی‌گرای روسی درک نکنند. هر گزینه دیگری برای روسیه از جمله قرارگیری در مدار سیاست‌های چین، به معنای از دست‌دادن و تضعیف استقلال سیاسی این کشور بود؛ کما اینکه چین در طول دوران جنگ روسیه و اوکراین، کوچکترین حمایت نظامی‌ای از روسیه نکرد و عملا روسیه نه‌تنها از غرب بلکه از شرق خود نیز هیچ امکانی برای پیگیری یک طرح سیاسی و تاسیس یک جغرافیای سیاسی جدید را نداشت.

از قضا و در این سو ایران تجربه‌ای به درازای حدود یک دهه در تبدیل یک جبهه از نیروهای مقاومت به جغرافیای سیاسی مقاومت داشت. پیگیری‌ای که نیروهایی اصیل و مستقل را در منطقه در اتحاد با جمهوری اسلامی سازماندهی کرد و آن‌ها را تا سرحد تبدیل‌شدن به نیرویی ملی برای کشورشان حمایت نمود. درست در همان تجربه بود که ایران توانست روسیه را نیز در برنامه سیاسی خود به مشارکت دعوت و زمین بازی مشترکی برای همکاری راهبردی تعریف نماید.

از سر همان تجربه بود که ایران عزم روسیه را برای تحکیم روابط تا حدودی درک و به سمت آن حرکت کرد، اما تنوع امکان‌های ایران، برخلاف روسیه، باعث نوعی حرکت آرام و با طمأنینه از سوی ایران شد. طمأنینه‌ای که نه‌تنها عزم نیروهای سیاسی طرفدار تحکیم روابط با روسیه را تضعیف بلکه نیروهای سیاسی ضد تحکیم روابط با ایران را در روسیه، تقویت می‌کند. این یک واقعیت است که در هر دو کشور، گفتارهای سیاسی قدرتمندی وجود دارد که به نفع تحکیم روابط اقتصادی جهان‌گرایانه و متقارن با تمام کشورها، پی‌جویی استقلال را تضعیف می‌کنند. این نیروها چه در گرایش به آمریکا و اروپا و چه در گرایش به چین، به دنبال دعوتی برای کشورشان (روسیه و ایران) هستند و این دعوت تنها با پیشران بهبود سریع وضعیت کشور تبدیل به یک دعوت موجه و قدرتمند شده است.

در چنین آرایشی از نیروها در روسیه و در ایران، دیگر مشاهدۀ اقدام روسیه در تحکیم روابط با اعراب، عجیب و غیرمنتظره نخواهد بود. این اقدام، یک اقدام ناگهانی و عجولانه نیست بلکه به وضوح حاکی از قدرتمندشدن گفتارهایی در روسیه است که خواستار قرارگیری روسیه در مدار ابتکار عمل چین یعنی توسعۀ روابط با اعراب هستند. این اگرچه به‌وضوح تبعات خطرناکی برای آینده بلندمدت ایران در طول یک قرن آینده دارد، اما چیزی نیست که همگان در ایران از آن هراسناک باشند.

نیروهای مشخصی در ایران، پیش از اینکه روسیه وادار شود به سمت مدار چین گرایش پیدا کند، فرصت اتحاد راهبردی با روسیه را عامدانه نادیده گرفتند و به استقبال قرار گرفتن ایران و روسیه در مدار چین رفتند. اینجا همه چیز از یک انتخاب و تصمیم سیاسی برمی‌خیزد: آیا ایران می‌خواهد فرصتی را ببیند که از پس تحولاتی بی‌سابقه، نظم سایکس‌-پیکویی سابق را به شدت تضعیف کرده و آینده را دستخوش اراده‌های جدید کشورها نموده است؟ یا کمافی‌السابق می‌خواهد مترصد کشاکش نیروهای خارجی باشد و فرصت‌طلبانه منافع اندکی از سیاست ضعیف موازنه به چنگ آورد؟

انتهای پیام/