به‌کارگیری خشونت علیه هرگونه اعتراض و مبارزه‌ای در ایالات متحده، مسبوق به سابقه بوده است. جنبش‌ سیاهان که نسبت به تبعیض علیه سیاهان معترض بودند، با سرکوب گسترده ایالات متحده مواجه شد. این مسئله در جنبش ضد جنگ ویتنام نیز دیده شده است.

از آغاز دوباره جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، بیش از ۷ ماه می‌گذرد. جنایاتی که دل هر انسان آزاده‌ای در جهان را به لرزه درآورد و آن‌ها را برای حمایت از فلسطینیان به خیابان کشاند. در آخرین مورد دانشجویان آمریکایی در اعتراض به سیاست‌های حمایتی دولت خود از اسرائیل، تجمعات اعتراضی گسترده‌ای به راه انداختند که با برخورد خشن و سرکوبگرانه پلیس این کشور همراه شد.

نوع مواجه پلیس ایالات متحده با اعتراضات مسالمت‌آمیز دانشجویان، اندیشمندان سیاسی را به این جمع‌بندی رساند که دموکراسی غربی در سیر تطور خود با بحرانی جدید روبرو شده و عملا کارکردهای خود را از دست داده است.

در این گفتگو عبدالحمید شهرابی، دانش‌آموخته دانشگاه ایالتی تگزاس و مسئول تحقیقات خانه آمریکای لاتین پیرامون دموکراسی و کارکرد نمایشی و طبقاتی آن در غرب، نقش جریان علم در سیاستگذاری کلان ایالات متحده، سابقه اعتراضات دانشجویی در آمریکا و اثر تحولاتی همچون جنبش ضد جنگ ویتنام و شکست ایالات متحده در تثبیت ایده جهانی شدن، توضیح خواهد داد.

مشروح این مصاحبه را در ادامه مشاهده خواهید کرد.

به عنوان سوال اول و قبل از اینکه درمورد کم و کیف اتفاقات حادث شده فعلی در دانشگاه‌های آمریکا صحبت کنیم، می‌خواستم ازتون درمورد سابقه اعتراضات دانشجویی در آمریکا و شباهت‌ها و تفاوت‌هاش با مورد اخیر سوال کنم. با توجه به اینکه شما در آمریکا تحصیل داشتید و جنبش ضد جنگ ویتنام رو تجربه کردین، در مورد این مسئله، تجربه و تحلیلتون رو بفرمائید.

در ۷ ماه اخیر، از زمانی که نهضت مقاومت در فلسطین با نسل‌کشی اسرائیل مواجه بوده، همبستگی جهانی با فلسطین به موازات این مسئله پیش رفته و ایالات متحده هم از این قضیه مستثنی نبوده و دانشجوها هم در این قضیه مشارکت داشته‌اند، ولی آن چیزی که دارد اتفاق می‌افتد، اعتراض به سیاست نسل‌کشی اسرائیل و حمایت ایالات متحده از آنهاست.

از شباهت‌هایش پرسیدید. اگر به لحاظ موضوعی نگاه کنیم، در دوره‌ای که مبارزات علیه جنگ ویتنام هم صورت می‌گرفت، همین بود. دانشجویان ایالات متحده به سیاست جنگ‌افروزی ایالات متحده و دخالتش در ویتنام و آدمکشی‌ای که داشت در آنجا صورت می‌گرفت معترض بودند. این وجه تشابه دو حرکت است. در ویتنام ایالات متحده به‌طور مستقیم در جنگ درگیر بوده، در اینجا هم مستقیم است، منتها اسرائیل دارد نقش عملیاتی را ایفا می‌کند و کل عملیات مورد پشتیبانی ایالات متحده بوده است. تشابهات زیاد هستند. چیزی که جنبش ضد جنگ ویتنام در آنجا با آن مواجه بوده این بود که از طرف نیروهای امنیتی دولت دخالت صورت می‌گرفت و نیروی پلیس برای اینکه این مبارزات سرکوب بشوند، به انحراف کشیده بشوند و تحریف بشوند، از بسط و گسترش حمایت سایر اقشار جامعه با این دانشجویان جلوگیری می‌شد. اگر از این نقطه نظر نگاه کنید، عین همین اتفاقات الان رخ می‌دهند.

در جنبش ضد جنگ ویتنام از همان سال ۱۹۶۴ که شروع می‌شود، به موازات سرکوب مبارزات دانشجویان، حمایت از این جنبش و این حرکت در بین ملت و مردم امریکا گسترش پیدا می‌کند. این یک نکته اساسی است. چون این سئوال مطرح می‌شود. هدف سرکوب این است که این جنبش خاموش شود. در خود غزه، سخت‌ترین سرکوبی که می‌شود به کار گرفته شود، به کار گرفته شده و دارد نسل‌کشی می‌شود. ولی همان طور که در آنجا مبارزات ملت فلسطین خاموش نشده است، سرکوبی هم که دارد صورت می‌گیرد، می‌شود قاطعانه گفت در این مقطعی که من و شما داریم صحبت می‌کنیم، قادر نبوده که باعث فروکش جنبش بشود. 

با این حال شیوه‌های مختلف را به کار می‌گیرند که شنیده‌اید و مطلع هستید و همه دارند در اخبار دنبال می‌کنند. دانشجویان را اخراج و تعلیق و تهدید می‌کنند. فقط هم در مورد دانشجویان نیست. اساتید هم که می‌آیند که از دانشجوها حمایت کنند، آنها را هم بازداشت می‌کنند. ابتدا ۴۰ دانشگاه به این حرکت پیوسته بودند و طبق آخرین خبر این آمار به ۱۰۰ دانشگاه رسیده است. در روزهای اول در دانشگاه کلمبیا نزدیک به صد نفر را دستگیر کردند. این موج سرایت کرد به دانشگاه‌های پنسیلوانیا، کورنت، آستین تگزاس، کالیفرنیای جنوبی و طبق آخرین آمار تعداد بازداشتی‌ها از هزار تن عبور کرده است. داستان‌هایشان هم زیاد است. فرقی که الان با آن دوره دارد و می‌شود به آن اشاره کرد، این است که ما الان رسانه‌های بدیل را داریم که اخبار را خارج از کنترل رسانه‌های تحت کنترل شرکت‌ها و هیئت حاکمه امریکا، پخش می‌کنند. همان طور که در مورد مبارزات مردم فلسطین و غزه هم، نقش رسانه‌های بدیل بسیار برای پخش حقایق و گسترش همبستگی با مردم فلسطین کمک کرد.

آن چیزی که دیده نمی‌شود و شیوه‌ای است که هم در دوره جنبش ضد جنگ ویتنام به کار برده شد، هم الان به کار گرفته می‌شود، تحریف از طرف رسانه‌های جمعی تحت حاکمه کشورهای امپریالیستی است. یکی از محورهای اصلی تحریف مبارزات دانشجویان ایالات متحده این است که بگویند اینها یک عده‌ای ضد یهود هستند. جالب است که اینها متعلق به سازمانی هستند تحت عنوان «ضد یهود». اعضای سازمان یهود هستند که در مرکز این جنبش اعتراضی نسبت به نسل‌کشی فلسطین قرار دارند. 

بعدها اسناد مربوط به جنگ ویتنام در صدها صفحه از طبقه‌بندی خارج و علنی شد که مأمورین اف. بی. آی در صفوف معترضین وارد می‌شدند و دستورالعملی که به آنها داده شده بود این بود که سنگ بردارید شیشه بشکنید که ما این تصویر را به جهان مخابره کنیم که اینهایی که معترض هستند، کسانی هستند که می‌خواهند کار را به خشونت بکشند و به این شکل سیمای جنبش ضد جنگ ویتنام را بی‌اعتبار کنند. این اتفاق الان هم به صورت تحریف حقایق و منحرف کردن جنبش صورت می‌گیرد. 

نوع مواجهه پلیس آمریکا با اعتراضات مسالمت‌آمیز دانشجویان را چطور ارزیابی می‌کنید؟ سابقه برخورد اینچنینی از سوی پلیس آمریکا، خاصتا ناظر به دانشگاه وجود داشته است؟ اساسا راهبرد کلی آمریکا درخصوص اعتراضات اینچنینی به چه نحو است؟

در مورد ایالات متحده به کارگیری خشونت علیه طیف وسیعی از مبارزات وجود داشته است. همه دیده‌اید که مثلاً در مبارزات سیاهان برای احقاق حقوقشان در ایالات متحده، همواره با سرکوب مواجه بوده است. من در مورد آمار این سرکوب‌ها حضور ذهن ندارم.، ولی صدها نفر از مبارزین سیاه‌پوست در حرکت‌های اعتراضی‌شان فقط با خشونت مواجه نشده‌اند، بلکه گلوله در شقیقه‌شان خالی و به زندگی‌شان خاتمه داده شده است. این باز هم مختص حالا نیست. هم در دوره مبارزات ضد جنگ ویتنام، هم کلاً از ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۳ جنبش‌های مدنی، جنبش‌های علیه تبعیض سیاهان در ایالات متحده گسترده می‌شود. این یک دوره شاخص تاریخی از مبارزات است. در آنجا هم اعتراضات با سرکوب خشن مواجه می‌شود و کشته می‌دهد. مبارزات معروف سیاهان و کشته شدن مارتین لوترکینگ و مالکوم ایکس و ده‌ها نفر را همه شنیده‌اند که چگونه جانشان را از دست دادند و قربانی این مبارزات شدند. در نتیجه این وجه تشابه را داریم. 

حتماً مصاحبه دانشجویانی را که در آنجا دارند این مبارزات را هدایت می‌کنند، شنیده‌اید. وقتی به صحبت‌هایشان گوش می‌دهید، همه یک حرف را می‌زنند. می‌گویند قرار بوده ما آزادی بیان داشته باشیم و چیزی که دارد اتفاق می‌افتد، سرکوب آزادی بیان ماست. دارد از دستاورد بسیار مهمی صحبت می‌شود که مردم امریکا در مبارزاتشان به دست آوردند که اکنون مورد تعدی قرار می‌گیرد و اشاره کردم که مختص این دوره هم نیست. 

در مورد مقاطع مختلف می‌شود صحبت کرد. درباره دوران اخیر و بعد از ۱۱ سپتامبر. وقتی که تهاجم نظامی ایالات متحده به بهانه جریان ۱۱ سپتامبر در عراق و افغانستان صورت می‌گیرد و سیاست‌های جنگ‌افروزی تشدید می‌شود، در همان مقطع به موازات جنگ، سرکوب آزادی بیان صورت می‌گیرد. اعتراض علیه سیاست هیئت حاکمه ایالات متحده صورت می‌گیرد و برای اینکه این اعتراضات خاموش و سرکوب بشوند، راهکارش همان است که اشاره کردم؛ یعنی پلیس، خشونت، اخراج، بازداشت و… که باید به آنها توجه بشود.

نقش مقاومت فلسطینی در جوشش دوباره آزادیخواهان جهان بدون شک از اهمیت بالاییی برخوردار است و مکررا هم از سوی ناظران بین‌المللی مورد توجه قرار گرفته است. ناظر به تاثیر مقاومت بر آنچه که دانشجویان آمریکایی رقم زدند چه تحلیلی دارید؟

این نکته‌ای که شما مطرح کردید این نیست که این مبارزات، یعنی مقاومت ملت فلسطین یک عامل داشته باشد. این عامل تعیین‌کننده بوده. در این مقطع تاریخی با یک مقاومت بی‌نظیر مواجه بوده‌ایم. همه دیدیم و شنیدیم و دنبال کردیم که خانه طرف را خراب کرده‌اند و بچه‌اش را روی دستش گرفته و از مقاومت صحبت می‌کند. این مقاومت تحسین‌برانگیز الهام‌بخش بوده. روحیه مقاومت، یعنی روحیه ای که در مقابل ظم و تعدی عقب ننشینید، تأثیرش را می‌بینید که فقط هم مختص به دانشجویان ایالات متحده نیست. در اروپا و جای جای جهان هم ناظرش هستیم.

در حال حاضر برای محدود کردن مبارزات دانشجویی در ایالات متحده، در مرکز این حملات، دانشجویان فلسطینی هستند و بالاتر از آن سازمانی که تحت عنوان «سازمان عدالت برای فلسطین» مبارزه می‌کند که کانون آن فلسطینی‌ها هستند و از حمایت بسیار وسیعی در مردم امریکا، سیاه‌پوستان، سازمان‌های زنان و سازمان‌های حقوق مدنی برخوردارند و این اتفاقی که دارد می‌افتد این است که هر کسی که در این تظاهرات شرکت می‌کند با محدودیت مواجه می‌شود، مرکز این حملات همین سازمان عدالت برای فلسطین است. بنابراین مقاومت فلسطین در این اعتراضات و بروز همبستگی جهانی نقش کانونی و محوری داشته است.

ارزیابی من این است که در این ۷ ماه به موازات افزایش سرکوب، جنبش همبستگی گسترش پیدا کرده و فروکش نکرده است. چیزی هم که این روزها شاهد هستیم این است که به‌رغم تهدید و اخراج و پلیس و غیره، جنبش همبستگی با فلسطین هنوز در مرکز توجه جهان است و امیدوارم در ادامه پاسخ به سئوالاتتان به این نکته بپردازیم که چقدر ضرورت دارد که هر کس در هر جایگاهی در جهان کمک کند که این صدای اعتراض خاموش و این همبستگی کمرنگ نشود، چون آن چیزی که می‌تواند منجر به پیروزی ملت فلسطین بشود، علاوه بر مقاومت و پایداری خودشان گسترش و همبستگی جهانی با این مقاومت است که خوشبختانه شکل گرفته و دارد گسترش پیدا می‌کند.

اگر موافق باشید، یک مقدار بحث رو در لایه نظری‌تر پیش ببریم. جریان علم در کشورهای غربی و خاصتا آمریکا، همواره در جهتی حرکت می‌کرد که سیاست‌های کلان حکمرانی آن تعریف شده بود. اتفاقات اخیر چیز کاملا متفاوتی رو نشون داد که ضد تمام کلیشه‌ها و برنامه‌های قبل تلقی می‌شد. تحلیلتون در این باره چیه؟

من معتقد نیستم چیزی که دارد صورت می‌گیرد یک Chapter یا فصلی است که سوابق و پیشینه جایگاهی که دانشگاه در ایالات متحده داشته یا مثلاً پلیس داشته، وجود نداشته. به نظر من این پیشینه را می‌شود دید و باز یک اتفاق استثنایی تاریخی نیست. فقط در اینجا بی‌اعتباری بیشتر شده است. مثلاً رسانه‌های بدیل دارند برای نشان دادن جایگاه هر یک از نهادهای حکومتی که در صحنه ورود کرده‌اند، تلاش می‌کنند. 

در مورد دانشگاه‌ها، مطالب گفته شده‌اند و من فقط به رئوس مطالب اشاره می‌کنم. صحبت از ده‌ها میلیارد دلار همکاری این دانشگاه‌هاست با مؤسسات نظامی و امنیتی اسرائیل. در نتیجه، صورت مسئله خیلی ساده است. شما چنین پیوستگی‌ای را دارید. یعنی در اینجا جریان پول مطرح است. اخلاقیات در اینجا مطرح نیست. فلان مؤسسه آمده سرمایه‌گذاری کرده و دارد منابع مالی فلان کسب و کاری را که در اسرائیل هست تأمین می‌کند. مخالفت با اسرائیل می‌تواند خدشه ایجاد کند و این سرمایه‌گذاری را به خطر بیندازد، پس این پیوند وجود داشته، الان هم وجود دارد. 

اتفاقاً خواست مرکزی دانشجویان در تمام این دانشگاه‌ها این است که سرمایه‌ای را که در اسرائیل گذاشته‌اند خارج کنید. همکاری‌تان را با شرکت‌های اسرائیلی قطع کنید. کالاهای اسرائیل را تحریم کنید. یعنی در حقیقت دانشجویانی که در این دانشگاه‌ها درس می‌خوانند، به همکاری هیئت مدیره این دانشگاه‌ها با لابی صهیونیستی و دولت اسرائیل معترض هستند و قصه‌اش هم فراتر از این حرف‌هاست. 

نکته مهم بعدی که جنبش دانشجویی آمریکایی در کارآمدی آن تشکیک ایجاد کرد، بحث دموکراسی بود. در متمم اول قانون اساسی برای آزادی بیان و حق اعتراض بندی درنظر گرفته شده که مشخصا ملهم از دموکراسی فرانسوی است. نکته جالب این است که کشورهای مورد اشاره تبلیغات گسترده‌ای برای این مسئله انجام دادند. حتی این مدل را برای سایر کشورهای جهان هم پیشنهاد دادند. سال‌ها کشورهای غربی، شرق گفتمانی را مورد عتاب قرار می‌دادند که شما نسبت به حرف و نظر مردمتان ارزش قائل نیستید و از همین مفر، توجیهی برای فشارهای سیاسی و اقتصادی خود علیه این کشورها پیدا می‌کردند. رسوایی آمریکا در مواجهه با دانشجویان و همچنین برخورد کشورهای اروپائی مثل فرانسه و آلمان و انگلیس با حامیان فلسطینی که به خیابان آمده بودند، وجه نمایشی دموکراسی و ناکارآمدی آن را نشان داد. نظرتان را در این باره بفرمائید.

یک خطای راهبردی در این قضیه این است که وقتی عملکرد هیئت حاکمه ایالات متحده را نسبت به احترام به دموکراسی با رعایت آن می‌بینید، منجر به این بشود که اصل قضیه زیر سئوال برود که اصلاً اشکال در مردم‌سالاری است. خیر، این طور نیست. انقلاب‌هایی که در یکی دو قرن اخیر شکل گرفتند و حتی قبل از آنها در قرن ۱۵ میلادی، انقلاب‌هایی که به اسم انقلاب‌های بورژوایی معروف می‌شوند، این طور نبوده که قرین با دستاورد نبوده‌ باشند. بسیاری از آزادی‌ها، مثلاً حق رأی، حق تشکل، حق اینکه شما حرف بزنید و… می‌شود رفت و کشور به کشور، فرانسه، آلمان و… را بررسی کرد که ببینید چگونه چند صد هزار نفر برای به دست آوردن این حقوق جانشان را از دست دادند. مثلاً مخالفت با تبعیض سیاه‌پوستان در ایالات متحده شهدای خودش را داشته است. هزاران نفر در این جزئیات بازداشت شدند و تحت تعقیب قرار گرفتند.

مردم‌سالاری به خودی خودش هیچ اشکالی ندارد. مسئله این است که حرف و عمل چقدر با هم مطابقت داشته باشند. یک موقع هست که من دائماً از دموکراسی حرف می‌زنم و همان موقعی که دارم برای جهان نسخه تجویز می‌کنم و می‌گویم همگی به من نگاه کنید که چگونه از دموکراسی پاسداری می‌کنم، عملکردم این باشد که سیاهان و دانشجویان معترض را سرکوب کنم و پلیس را به جانشان بیندازم و در کنار این رفتارها نسخه دموکراسی را برای جهان بپیچم که تناقض و دورویی و فریب افکار عمومی را نشان می‌دهد.

مطلب را سخت نکنید. شرط اینکه دموکراسی داشته باشید، این است که شما به‌عنوان یک شهروند بتوانید حرفتان را بزنید و یا به عبارت دیگر، اکثریت نه تنها تأثیرگذار که هدایتگر سیاست‌های هر کشوری باشد. این بحث را می‌شود مطرح کرد که آیا دموکراسی محتوای طبقاتی دارد یا نه؟ قطعاً دارد. وقتی از دموکراسی بورژوایی صحبت می‌کنید، در عمل چیزی که شاهدش هستید این است که برخورداری از آزادی فقط منحصر به یک طبقه خاص اجتماعی است. در حقیقت برخورداری از آزادی برای تحمیق بقیه افراد جامعه است. کدام مجلس سرمایه‌داری یا بورژوایی را سراغ دارید که نمایندگان قاطبه ملت در آنجا تصمیم‌گیرنده باشند. یعنی در کنترل و قبضه سیاست‌های سرمایه‌داری و احزاب سرمایه‌دار نباشند؟

به عبارت دیگر این سئوال مطرح است که دموکراسی برای چه چیزی و برای چه کسانی؟ با چه مضمونی و با چه محتوایی؟ سیاست‌گذاری می‌کند.

به جامعه بشری که نگاه می‌کنید، فرقی نمی‌کند. چه ایران، چه ایالات متحده، به هر جا که بروید می‌بینید جمعیتی هست که روی پیشانی‌اش نوشته کارگر. اینها با روستایی‌ها اکثریت هستند. در دموکراسی بورژوازی، این کارگران و روستاییان و متحدین آنها که تقریباً اکثریتشان قاطبه ملت می‌شوند برای اینکه حاکم بر سرنوشت خودشان باشند، چقدر نقش ایفا می‌کنند؟ 

برگردیم به حرف‌های کاسترو که قیاس می‌کند وضعیت دموکراسی بورژوایی را با دموکراسی کوبا. چند سال پیش چند مقاله من در کتابی تحت عنوان «کوبا: دموکراسی اصیل» چاپ شد. چرا اصیل؟ اگر قرار است دموکراسی باشد و اگر کارگران و روستاییان اکثریت جامعه هستند، آیا حکومت نباید در دست اینها باشد؟ و اگر نباشد، داریم از چه چیزی صحبت می‌کنیم؟ شما نمی‌توانید به اسم دموکراسی، تمام اختیارات حاکمیتی را در دست یک اقلیت سرمایه‌دار متمرکز کنید و او هم از اختیارات حکومتی‌اش برای سرکوب اکثریت استفاده کند، دور این زرورق بپیچید و دو تا پاپیون و گل و بلبل هم به آن بزنید و اسمش را بگذارید دموکراسی. کار کردن این نوع دموکراسی را امروز در دانشگاه‌های ایالات متحده و در غزه می‌بینیم. این نسل‌کشی دارد تحت سوای دموکراسی صورت می‌گیرد. غیر از این است؟

این هم یکی از طنزهای تاریخ است. اسرائیل را می‌گویند دموکراسی بخشی از دنیاست. یعنی یک حکومت نسل‌کش، اشغالگر، فاشیستی‌ای که جهان به این چیزهایی که دارم می‌گویم اذعان دارد، به تنها حکومت دموکراسی غرب آسیا معروف است. همه اینها را عرض کردم که بگویم اشتباه راهبردی صورت نگیرد. دموکراسی یا مردم‌سالاری، نقش اکثریت در تعیین سرنوشتشان است. اینها همه آرمان‌ها، ایده‌آل‌ها و خواسته‌های بشر است. خطای بزرگی است که انسان رفتار پلیس امریکا در دانشگاه‌ها را ببیند و روی دموکراسی خط بکشد. خیر، آن نوع دموکراسی، یعنی عوام‌فریبی و لفاظی در مورد دموکراسی. یعنی بسته‌بندی سرکوب تحت لوا و پرچم دموکراسی. این چیزی است که باید به آن دست رد زد و چیزی که برای ما در ایران و کشورهای مشابه ما که با سلطه و سرکوب امپریالیسم و سیاست‌های جنگ‌افروزانه استعمار مواجه هستند، اهمیت پیدا می‌کند.

همانطور که مستحضرید، بحث جهانی‌شدن از نیمه دوم قرن بیستم اهمیت زیادی برای غرب پیدا کرده است. آن‌ها از این لایه همواره درپی آن بودند تا در تمام ابعاد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی جهان را همسان خود کرده و عملا در مسیر جهانی سازی غربی و یا آمریکایی حرکت کنند. بعد از اینکه جنبش‌های آزادیخواه جهانی که پس از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه به خیابان آمدند و انزجار خود را نسبت به اقدامات اسرائیل و حامیان آن نشان دادند، ظاهرا دهکده جهانی دلخواه غرب دچار تحول شده و قرار است تغییراتی مهمی در بازتعریف جهانی‌شدن صورت بگیرد. تحلیل شما در این رابطه چیست؟

این یک مسئله‌ای است که در دوره‌ای که ما داریم زندگی می‌کنیم مطرح است. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی، چیزی که جار زده شد این بود که تاریخ به ته رسیده است و تمام شد. نظام بورژوایی سرمایه‌داری فائق و پیروز شد، ختم تاریخ و نظام جهانی از این به بعد تک‌قطبی خواهد بود و همه چیز هم گل و بلبل است و بقیه دنیا هم الگوی ما را دنبال می‌کنند. به‌جای اینکه بحث نظری می‌کنیم، پایمان را از روی زمین بگذاریم و ببینیم چه اتفاقی افتاده است. این پیش‌بینی و لاف‌زنی و ادعایی که می‌شد تحقق پیدا کرد. 

از آن دوره مرور کنیم و جلو بیاییم. در چند دهه گذشته شاهد بسط و گسترش مبارزات ضد امپریالیستی و نهضت مقاومت در جای جای دنیا بوده‌ایم. همه اینها با هم اتفاق نیفتادند و یک خط مستقیم نبوده است. امریکای لاتین را دارید که هر کدام سرفصلی است که می‌شود در باره‌اش صحبت کرد. پس از پیروزی هوگو چاوز در ونزوئلا در اواخر قرن گذشته، در آنجا فصل جدیدی شکل می‌گیرد که حکومت‌های وابسته به ایالات متحده، مثل دومینو، یکی یکی سقوط می‌کنند و نهضت‌های مقاومت در آنجا رشد می‌کنند. این اتفاقات رخ داده‌اند و بولیوی و نیکاراگوئه و مکزیک و کلمبیا را دارید. کوبا که الحمدلله همچنان پایدار ایستاده و می‌درخشد. 

سئوال شما این است که این نظام چه روندی را طی کرده و الان کجای کار هستیم. وقتی روسیه با محاصره شدن توسط ناتو مخالفت می‌کند و می‌گوید می‌خواهم استقلال خودم را داشته باشم و به من حمله یا محاصره‌ام نکنید، با سیاست جنگ‌افروزی مواجه می‌شود و در مقابل آن مقاومت می‌کند و به یک قطب جهانی در مخالفت با جنگ‌افروزی امپریالیسم تبدیل می‌شود. از این طرف چین را دارید که یک سرفصل است و می‌شود در چهارچوب نظام امپریالیستی در باره‌اش صحبت کرد.

 پیش‌بینی همه این است که چین دارد مهم‌ترین قدرت اقتصادی جهان می‌شود. یعنی نظام تک‌قطبی‌ای که اینها در باره‌اش جار زدند و تبلیغ کردند و قرار شد که خاتمه تاریخ باشد، نه تنها این اتفاق نیفتاد، بلکه نظام چندقطبی دارد در مقابل چشم ما شکل می‌گیرد و هر روز هم تقویت می‌شود. آن طرف روسیه است، این طرف چین است، آن طرف امریکای لاتین است و این طرف نهضت مقاومت ضد امپریالیستی غرب آسیا، جمهوری اسلامی ایران، یمن، حزب‌الله، فلسطین و… است. 

بدون اینکه بخواهیم در این زمینه غلو کرده باشیم، شاهد فروپاشی نظام تک‌ قطبی نئولیبرال هستیم و در عین حال به موازات آن شکل‌گیری، تقویت، گسترش و تحکیم نظام چندقطبی که ایران هم در این چهارچوب مورد بررسی قرار می‌گیرد و یکی از ارکان این نظام است و جایگاه خودش را دارد، بدون اینکه بخواهیم قیاسی انجام بدهیم که چه کسی مهم‌تر هست یا نیست. این بحث به کنار و جایگاه هر کسی را می‌شود در این قضیه دید.

نتیجه نویددهنده است. فروپاشی نظام نئولیبرال و نظام چندقطبی‌ای که شکل گرفته و باید به مبارزات ملت فلسطین در این چهارچوب و زمینه نگاه شود که از این نقطه نظر می‌شود برایش آینده نویدبخشی را دید. 

سوالی که در همین بحث جهانی‌شدن قابل بررسی است، به راهبرد آمریکا و کشورهای غربی در استخدام نخبگان سایر کشورها مربوط می‌شود. آن‌ها پس از استخدام و آموزش این افراد، درپی این بودند تا با یک عملیات فرهنگی دانش‌آموختگان خود را به کشور مبدا برگردانده تا به نشر راهبرد و گفتمان مورد نظرشان بپردازند. به نظرتان آیا این اتفاق اخیر و چرخش بدیع جریان علمی در کشور آمریکا، راهبرد مذکور را دچار شکست خواهد کرد؟

به سیاست‌های راهبردی ایالات متحده امریکا باید در یک چهارچوب تاریخی نگاه کرد. این که آدم انتظار داشته باشد که با تظاهرات دانشجویان، این قصه فیصله پیدا کند و هیئت حاکمه امریکا بخواهد در مورد سیاست‌هایش یک تجدید نظر اساسی و عقب‌نشینی کند، خیلی رک و روشن بگویم من چنین انتظاری ندارم. ولی این که دوره تاریخی‌ای که با آن مواجه هستیم، محدودیت‌های سیاست‌های استعماری و سلطه‌طلبانه ایالات متحده را عریان و آشکار کرد یا نه؟ بله، قطعاً آشکار کرده و محدویت‌هایش را نشان داده است و موانع و مشکلاتی را که در صورت ادامه این سیاست‌ها پدید خواهند آمد، بروز داده است.

شما به مسئله آموزش دادن eliteها یا نخبگان کشورهایی که تحت ستم امپریالیستی هستند، نگاه کنید. این یک واقعیت است که بوده و همچنان هست، ولی این نکته اهمیت اساسی دارد. اعتقاد من این است که اصل نفوذ این نیست که شما جاسوسی را می‌فرستید که به وزارت فلان می‌رود و اطلاعات می‌دهد و اطلاعات می‌گیرد و خبرچینی می‌کند. این نفوذ نیست. 

از برزیل می‌گویم، شما هر کشوری را که می‌خواهید جایگزین کنید، مخصوصاً کشورهایی که دارند مقاومت می‌کنند. در برزیل، دولت کارگری، قدرت را گرفته، حزب کارگر در رأس قدرت است. آقای لولا(لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا)، جانشینش خانم روسف(دیلما وانا روسف)، ولی واقعیت دیگری که در کنار آن اتفاق می‌افتد، این است که رئیس بانک مرکزی آن را وال استریت انتخاب کرده است. این یعنی نفوذ. 

نفوذ وقتی است که هر رئیس جمهوری که می‌‌آید ارزش پولتان یک‌سوم قبل می‌شود و دائماً قیمت دلار به صورت Sky Rocket  می‌رود بالا. این از کجا ناشی می‌شود؟ سیاست‌های اقتصادی شما را همان کسی که گفتید در آنجا train می‌شود اداره می‌کند. منظور از train شدن چیست؟ مثالی می‌زنم. در دانشگاه تگزاس که اشاره کردید هم‌اتاقی داشتم که به متون علوم سیاسی‌ای که در دانشگاه‌ها تدریس می‌شد بسیار دلبسته است. یک روز با او شوخی کردم و گفتم یک چشم‌بند به من بزن. من با چشم‌بسته به کتابخانه‌ات می‌روم و هر کتابی را که شده، شانسی برمی‌دارم. هر کدام که باشد به تو نشان می‌دهم که در این کتاب دارد تئوری قدرت را تعریف و سیاست‌های امپریالیستی و ضرورت تن دادن ملت‌های مظلوم را به سیاست‌های استعماری توجیه می‌کند. این چیزی است که به شما آموزش می‌دهند. بله، نفوذ را economy کردند و می‌کنند. 

به بحث اول برگردیم. آزادی بیان، دموکراسی و… ابزار انقلاب هستند. برعکس آن، جوهر نفوذ این است که شما را از اندیشه انقلابی، پیشینه تاریخی، پیشینه فرهنگی تهی کند. مسئله تهاجم فرهنگی را روی شما اعمال کند و آن وقت در شرایطی که عملیات موفقیت‌آمیز «وعده صادق» را در داخل کشور برای محدود کردن نفوذ و نفوذی‌ها و بستن مجاری سیاست‌های سلطه که کانون آن سرکوب آزادی‌های سیاسی و حق تشکل و سازماندهی است، در رأس برنامه‌هایمان بگذاریم و با امید و خوش‌بینی و اطمینان به نفس، مبارزاتی را که تا امروز توانسته‌ایم در آن دستاوردهای چشمگیری داشته باشیم، تعمیق کنیم.

ممنون از شما و وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

من هم از شما تشکر می‌کنم برای فرصتی که ایجاد شد که با هم تبادل نظر داشته باشیم. 

انتهای پیام/