سامانه‌های پدافندی بسیار گران هستند و معمولا بیش از ۱۰ آنش‌بار ندارند. ضمن اینکه در حمله اخیر بدون کمک آمریکا، انگلیس و فرانسه ضربه‌ای کاری‌تر از سامانه موشکی و پدافندی ایران دریافت می‌کردند.

گروه بین‌الملل-رجانیوز: شب گذشته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق که به شهادت جمعی از مستشاران نظامی ایران منتهی شد، در حمله‌ای گسترده با انبوهی از پهپادها و موشک‌ها، از خاک ایران مستقیما رژیم صهیونیستی را هدف قرار داد.

این اقدام قانونی جمهوری اسلامی ایران در دفاع از خود که ذیل بند ۵۱ منشور ملل متحد ذکر شده است صورت گرفت. پس از این اتفاق مهم و بدیع جمهوری اسلامی ایران، تحلیل‌های متعددی پیرامون مواجهه رژیم صهیونیستی و پاسخ یا عدم پاسخ آن دست به دست شد.

این اقدام ایران در حین حمله با واکنش شدید مقامات رژیم صهیونیستی مواجه شد. اما پس از اتمام حمله و آگاهی مقامات صهیونیست از صدمات وارد شده، این واکنش‌ها تعدیل و از مایه شدید آن کاسته شد.

صدمات وارده که در بعد رسانه‌ای از سوی صهیونیست‌ها و به خاطر حذف روحیه شهرک‌نشینان تکذیب می‌شد به حدی بود که نگرانی‌هایی پیرامون کارکرد سامانه‌های پدافندی اسرائیل و قدرت پهپادی و موشکی ایران بوجود آمد.

این نگرانی‌ها در داخل سرزمین‌های اشغالی باعث انتقادات معترضان شد و بر شکاف موجود در جامعه اسرائیلی دامن زد. اتفاقی که پس از طوفان‌الاقصی به مثابه یک ناامیدی بزرگ برای شهرک‌نشینان تلقی شده و آن‌ها نسبت به تامین امنیت‌شان از سوی رژیم صهیونیستی دچار تشکیک شوند.

سوای از مشکلات داخلی، رژیم صهیونیستی با مشکل بزرگی در عرصه خارجی و نسبت به منافع مشترکش با اسرائیل مواجه شده است. این مسئله در مورد حمله موشکی اخیر ایران که از اقدام تروریستی رژیم صهیونیستی در حمله به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق نشئت گرفته بود، باعث شد تا تعارضی در منافع و مشخصا تصمیمات اسرائیل و آمریکا بوجود بیاید.

در همین خصوص رجانیوز با سهیل کثیری‌نژاد، کارشناس مسائل اراضی اشغالی به گفتگو نشست.

مشروح این مصاحبه را در ادامه مشاهده خواهید کرد:

جمهوری اسلامی برای اولین بار از خاک خود به سمت اراضی اشغالی و علیه اهداف نظامی اسرائیلی حمله‌ای را تدارک دید. با این اتفاق آیا راهبرد جدیدی در سیاست‌های ایران بازتعریف خواهد شد؟ تحلیلتان در این رابطه چیست؟

ما تقریباً از ابتدای دهه ۱۳۹۰ به این طرف، راهبرد منطقه‌ای اسرائیل را در مقابله با محور مقاومت در قالب راهبردی تحت عنوان «مابام» می‌بینیم. در این راهبرد «مابام» که البته بحث مفصلی است، ولی اگر بخواهیم به شکلی مختصر در موردش صحبت کنیم، نگاه اسرائیلی‌ها این بود که ایران دارد در منطقه گسترش بسیار وسیعی پیدا می‌کند. خیلی هم قدرت پیدا کرده، محبوبیت زیادی هم پیدا کرده و اگر بخواهیم به آن ضربه بزنیم، باید به‌گونه‌ای باشد که ایران وارد یک درگیری نظامی تمام عیار یا شدید نشود، چون نمی‌دانیم چه واکنشی نشان خواهد داد. حد این به چه صورت است؟ معلوم نیست. بنابراین حملات باید به صورت ضربات متعدد، منتها با شدت کم باشد. بعضی‌ها در سوریه است و بعضی‌ها در عراق و بعضی‌ها حتی در داخل ایران است. نکته بعدی این است که این ضربات باید به‌گونه‌ای باشد که از آستانه تحمل ایران بالاتر نباشد، یعنی ایران بتواند آن را بپذیرد. بپذیرد به این معنا که واکنش نشان ندهد. البته این واکنش نشان ندادن مطلق نیست. یعنی اینکه هیچ واکنشی نشان ندهد، مد نظر نیست. مد نظر این است که واکنش از جنس یک جنگ تمام عیار و سخت نباشد.

به این ترتیب از حملات بسیار کوچک و محدود شروع کردند. این حملات از جنس خرابکاری، حمله به زیرساخت‌های نظامی ایران، ترور بعضی از فرماندهان میدانی و سطح بالاتر بود تا اینکه نهایتاً به ترور شهید زاهدی رسید. شهید زاهدی عالی‌ترین مقام سپاه در سوریه بود و هم در سوریه و هم در پشتیبانی از لبنان و محور مقاومت، نقش اصلی داشت. خود این قضیه یک تفاوت بود، اما تفاوت‌های دیگری هم وجود داشت که باعث می‌شد در اینجا واکنش ایران متفاوت بشود. این افزایش سطح درگیری باید به چه صورت اتفاق بیفتد؟ یعنی تا کجا ادامه پیدا می‌کند؟ اسرائیلی‌ها مدام در ضربات مختلف، این سطح را بالاتر می‌برند تا از نظر راهبردی دو حالت پیش بیاید. یا ایران سیاست‌هایش را تغییر بدهد، یعنی به جایی می‌رسد که احساس می‌کند دیگر نباید این سیاست‌های منطقه‌ای را داشته باشد یا خطای محاسباتی پیش می‌آید. یعنی اسرائیل احساس می‌کند که این حمله‌ای که می‌خواهد انجام بدهد، از آستانه تحمل ایران پایین‌تر است و ایران واکنش سخت نشان نمی‌دهد، اما دچار اشتباه می‌شود و ایران دقیقاً در آنجا این بازی را تمام می‌کند. یکی از این دو حالت باید پیش بیاید که حالت اول پیش نیامد، یعنی ایران از سیاست‌های خودش دست برنداشت. طبیعی هم بود. یعنی پیش‌بینی هم می‌شد که این اتفاق بیفتد. ترور شهید زاهدی نقطه‌ای بود که آستانه تحمل ایران تمام می‌شد. این که چرا در اینجا آستانه تحمل ایران تمام می‌شود، بخشی به خود شهید زاهدی برمی‌گردد و یک بخش مربوط به منطقه است و یک بخش مربوط به جایگاه جمهوری اسلامی در منطقه. همه اینها هست.

با توجه به معادلات مختلفی که در منطقه و در برخی همسایگان ما وجود دارد، اقدام بدیع اخیر ایران را در لایه افزایش  سطح بازدارندگی چطور ارزیابی می‌کنید؟

بازدارندگی، هم در علوم راهبردی، هم در بحث‌های منطقه‌ای، هم تعاریف متفاوتی دارد، هم دایره مصادیقش متفاوت است. به خاطر همین تفاوت‌ها جنس‌های مختلفی هم دارد. شاید بتوان گفت یکی از رایج‌ترین تعاریفی که از بازدارندگی وجود دارد و بسیاری از کشورها هم سعی می‌کنند این نوع بازدارندگی را داشته باشند، بازدارندگی هسته‌ای است. تجربه نشان داده که بازدارندگی هسته‌ای بر روی ایران اعمال نمی‌شود. یعنی خیلی نمی‌تواند برای ایران بازدارنده باشد. از سمت دشمنان عرض می‌کنم. یعنی دشمنان هسته‌ای ما نمی‌توانند علیه ما بازدارندگی اعمال کنند. این به چند دلیل است. یکی از دلایلش این است که در حال حاضر عصر بازدارندگی هسته‌ای سپری شده است. یعنی خود قدرت‌های هسته‌ای هم می‌دانند که بمب هسته‌ای در این دوره قابلیت استفاده ندارد. شاید اگر مثلاً صد یا پنجاه سال پیش بود، این اتفاق می‌افتاد، ولی الان دیگر قابلیت استفاده از بمب هسته‌ای به آن صورت وجود ندارد. 

وجود ندارد را از نظر فنی نمی‌گویم، بلکه از این نظر می‌گویم که به‌قدری تبعاتش زیاد است که آن قدرت حاضر نیست این کار را بکند. یکی از اصولی که در بازدارندگی مهم است، این است که تهدید شما معتبر باشد. یعنی بگویید اگر چنین تهدیدی اتفاق بیفتد، من چنین تهدیدی را روی شما اعمال می‌کنم. وقتی اعتبار این از بین برود، طبیعتاً دیگر بازدارندگی‌ای وجود ندارد. 

به عنوان مثال اسرائیل یکی از قدرت‌های هسته‌ای دنیا محسوب می‌شود. سلاح هسته‌ای هم کم ندارد، اما بازدارندگی او در ایران اعمال نمی‌شود. شاید برای بعضی از کشورهای خرد بازدارنده باشد، ولی برای ایران نیست. نکته این است که جمهوری اسلامی ایران عوامل بازدارنده دیگری دارد که اتفاقاً بر روی اسرائیل اعمال می‌شود، یعنی بازدارندگی فقط از جنس سلاح هسته‌ای نیست. عوامل دیگری هم می‌توانند این قدرت را تولید کنند. این عوامل ممکن است به تعبیر آنها از جنس گروه‌های نیابتی باشد. ممکن است از جنس سلاح‌های راهبردی باشد، سلاح‌هایی که آنها نمی‌توانند در مقابلشان واکنش پدافندی مناسب داشته باشند. از جنس همه اینها می‌تواند باشد. 

اما اگر خود رژیم را کنار بگذاریم و بخواهیم کل منطقه را بررسی کنیم، قطعاً از اینجا به بعد عرصه جدیدی در منطقه باز می‌شود. به خاطر اینکه قبل از این ماجرا، بسیاری از کشورهای منطقه، مخصوصاً کشورهای حاشیه خلیج فارس دلشان را به کمک‌های امریکا خوش کرده بودند و این که امریکا یک پشتوانه اقتصادی و نظامی برای آنهاست. بعد از اتفاقاتی که در جنگ یمن افتاد، عربستان و تا حدودی امارات متوجه این موضوع شدند که امریکا چندان قادر نیست از آنها حمایت کند و یک مقدار بین اینها شکاف افتاد. 

اما مطمئن بودند که هیچ وقت پیمان امریکا و اسرائیل به خاطر اتحادی که بین این دو کشور هست، از هم نمی‌پاشد و جنس آن با اتحادی که مثلاً بین امریکا و مثلاً عربستان است، نفاوت دارد. به خاطر همین سعی می‌کردند به اسرائیل هم نزدیک بشوند و این نزدیک شدن به اسرائیل، کمک کند که امریکا هم از آنها بیشتر حمایت کند. اما اتفاقی که افتاد این بود که عملاً امریکا نشان داد به‌رغم میل باطنی‌اش ـ چون دوست ندارد این اتفاق بیفتد، ولی مجبور است ـ نمی‌تواند منافع اسرائیل را تأمین کند. یعنی آن طوری که اسرائیل از او توقع داشت، نتوانست کمکی بکند. هم در ماجرای طوفان الاقصی نتوانست فعالیت مورد انتظار اسرائیلی‌ها را داشته باشد، هم سر این ماجرایی که در واکنش به ترور شهید زاهدی بود. به خاطر همین می‌شود گفت یک عامل کاهنده سرعت برای کشورهایی مثل عربستان، امارات و حتی مثل جمهوری آذربایجان هست برای سیاست‌هایی از آنها که بخواهند به اسرائیل نزدیک شوند، سرعتش را کم می‌کند.

در مورد پیوند ناگسستنی امریکا و اسرائیل گفتید. در مسئله اخیر و حمله موشکی ایران به رژیم صهیونیستی، آمریکا تلاش کرده تا از پاسخ متقابل صهیونیست‌ها جلوگیری کند. حداقل این چیزی است که رسانه‌های عبری و آمریکایی مطرح کرده‌اند. در بعد دیگر این رسانه‌ها حتی مدعی شده‌اند که بایدن به نتانیاهو اعلام کرده که ما در هیچ عملیات نظامی علیه ایران شرکت نخواهیم کرد. این مسئله را چطور تحلیل می‌کنید و آیا منافع دو کشور در مورد اخیر متعارض است؟

در اینجا باید یک نکته مقدماتی را عرض کنم. اولاً هم بین مردم و هم کارشناسان و حتی مسئولین و سیاسیون تصوری هست که ما همیشه هم خیلی با آن چالش داریم و آن هم این است که بعضی‌ها می‌گویند اسرائیل را کلاً امریکا به وجود آورده و همه سیاست‌های اسرائیل را امریکا هدایت می‌کند و اسرائیل هیچ چیزی خلاف سیاست‌های امریکا را دنبال نمی‌کند. نگاه دیگری هم برعکس این است که نه، اتفاقاً امریکاست که دارد توسط اسرائیل هدایت می‌شود و آن قدر نفوذ دارند که هر کاری که بخواهند در امریکا انجام می‌دهند. به نظر من هر دو نظر غیرواقعی نیستند و تحلیل ناشی از واقعیت‌های عرصه بین‌الملل نیست. 

اما واقعیت این است، هر دو نظام سیاسی هستند: ایالات متحده و اسرائیل. اینها هر کدام برای خودشان منافعی دارند و هر کدام برای خودشان تهدیدهایی را در منطقه تصور می‌کنند؛ اهداف و راهبردهایی دارند. همه اینها هست. بعضی وقت‌ها منافع و اهدافی که دارند، بر هم منطبق می‌شوند و طبیعتاً در آنجا مسیرشان یکی است. گاهی هم ممکن است این منافع کاملاً در تضاد با هم قرار بگیرند که در آنجا تقابل زیاد می‌شود. 

با این حال روابط اینها به‌قدری بر هم منطبق است که شرایطشان خیلی به همدیگر نزدیک می‌شود. با در نظر گرفتن نکته‌ای که در ابتدا عرض کردم، باز ممکن است در اینجا با هم تضادی داشته باشند. این تضاد ممکن است از جنس ایدئولوژیک، روابط بین‌الملل و حتی منافع اقتصادی داشته باشد. جنس منافعشان می‌تواند از همه اینها باشد. نکته مهم این است که در شرایط مخصوصاً بعد از طوفان الاقصی، امریکایی‌ها به این نتیجه رسیدند که عملکرد اسرائیل باعث شد که افکار عمومی دنیا را از دست بدهد. حتی در داخل امریکا در چند نوبت تظاهرات یهودی‌های امریکایی را علیه اسرائیل شاهد بودیم که چیز بی‌سابقه‌ای بود. 

از طرف دیگر آمریکایی‌ها معتتقدند که رژیم صهیونیستی نمی‌تواند در میدان دستاوردی را کسب کند که این برای اسرائیلی‌ها موضوع سختی است و در تعیین رفتار آنها هم خیلی تأثیر دارد. امریکایی‌ها با این نگاه دارند به اسرائیلی‌ها توصیه می‌کنند و اگر در جاهایی پا پس می‌کشند، با این نگاه است، نه نگاه حقوق بشری. از سر جلب رضایت خدا نیست که امریکا به اسرائیل توصیه می‌کند که به رفح حمله نکن. می‌گوید اگر تو به رفح حمله کنی، جنایت انسانی‌ای که در آنجا اتفاق می‌افتد، از کل غزه بدتر است. چون تعداد زیادی انسان در فضایی بسیار کم در آنجا هستند. این باعث می‌شود افکار عمومی‌ای که الان از دست داده، دیگر کلاً قابل بازیابی نباشد و اسرائیل دیگر هرگز نمی‌تواند چهره مثبتی از خودش نشان بدهد. 

ضمن اینکه تضمین‌شده هم نیست که شما دستاوردی داشته باشید. چرا؟ چون اهدافی که اسرائیلی‌ها در جنگ انتخاب کرده‌اند، چه در داخل غزه و چه اتفاقاتی که در پیرامون اسرائیل می‌افتند، اهداف واقعی نیستند. مثلاً تو می‌گویی آزادسازی اسرا یکی از اهداف من است. تو اصلاً نمی‌توانی این کار را نکنی. اگر می‌توانستی در این ۱۹۰ روزی که از جنگ گذشته، لااقل ۵۰ نفرشان را آزاد می‌کردی. اسرائیلی‌ها در این ۱۹۰ روز، فقط سه اسیر را توانسته‌اند به صورت زنده و در عملیات نظامی آزاد کنند. بقیه را در تبادل با اسرا و مذاکره با حماس آزاد کرده‌اند. 

پس این هدف، هدف واقعی نیست. تو گفتی حماس را نابود می‌کنم و الان داری با او مذاکره می‌کنی. این که گفتی من جلوی حملات حماس را می‌گیرم، الان همه گروه‌های مقاومت در فلسطین دارند علیه تو عملیات نظامی انجام می‌دهند. در همین دو سه روز گذشته هم نیروهای مقاومت مدام داشتند عملیات انجام می‌دادند و نهایتاً هم مجبور می‌شوی بخش اعظم نیروهایت را از غزه بیرون ببری. با این نگاه است که امریکایی‌ها می‌گویند باید در غزه کنترل‌شده رفتار کنی، در سوریه کنترل‌شده رفتار کنی، به ایران واکنش نشان ندهی یا اگر می‌خواهی نشان بدهی، به این شکل باشد. 

با این حال می‌بینید در همین موقعی که امریکایی‌ها می‌گویند اسرائیل نباید به ایران واکنش نشان بدهد، در همین جا تهدید می‌کند که من کاملاً پشت اسرائیل می‌ایستم. نمی‌شود گفت که این یک تقابل بین امریکا و اسرائیل است، بلکه اختلافی در نوع نگاه و ادراکشان از واقعیت‌های منطقه و جنگ است.

مواجهه شهرک‌نشینان رژیم صهیونیستی نسبت به حمله موشکی ایران چه بود؟ قبل از آن اعتراضات خیابانی وجود داشت. آیا این حمله موشکی باعث می‌‌شود که این اعتراضات افزایش پیدا کند یا باعث همبستگی آنها بشود و تظاهرات کاهش پیدا کند؟

معمولاً وقتی به کشوری تهدید بیرونی اعمال می‌شود، اولین واکنشی که باید اتفاق بیفتد که خیلی هم طبیعی است، ایجاد اتحاد است. تقریباً در تمام جوامع هم تا حدودی این طور است، منتها بر اساس اقتضائات خودشان کمی متفاوت است. در اسرائیل هم همین است. در ابتدا علی‌القاعده باید باعث اتحاد بشود، اما هر چه در طول تاریخ جلوتر می‌آییم، این شرایط کمی متفاوت شده است. این هم برمی‌گردد به شکاف‌های عمیق سیاسی که در جامعه اسرائیل وجود دارند. 

اگر در ماجرای اصلاحات قضایی دقت کنید، وقتی که جنگ شروع شد، بخشی از تحلیل‌ها این بود که این جنگ باعث می‌شود که در جامعه اسرائیل وحدت ایجاد شود و دیگر جامعه اسرائیل تفرق نداشته باشد و یکپارچه بشود. این تحلیل غلطی بود و من به دو دلیل از همان ابتدا مخالف این تحلیل بودم. یکی از دلایلش این بود که در جامعه اسرائیل، واقعیت این نیست. یعنی شکاف‌هایی که وجود دارند، شکاف سطحی نیستند که در اثر اتفاق بیرونی ترمیم بشود. شکاف بسیار عمیق است که بحث مفصلی دارد.

نکته بعدی اینکه تحلیل‌ها می‌خواست به اینجا برسد که طوفان الاقصی کار خود اسرائیلی‌ها بود. یعنی اسرائیلی‌ها این کار را کردند که بعداً از آن برای ایجاد اتحاد عمومی بهره‌برداری کنند. در حالی که نشان داده شد که این طور نبود. یعنی بعد از شش ماه، نه تنها آن اختلافات از بین نرفتند، بلکه تشدید هم شدند.

بعد از ترور شهید زاهدی هم اختلافات بالا گرفت و انتقادات جدی نسبت به نتانیاهو و نظام امنیتی شد که در بدترین شرایط و موقعیت و به بدترین شکل کاری کردند که همه چیز به ضرر اسرائیل شد. نگاه آنها این نبود و فکر می‌کردند که این اتفاق نمی‌افتد، همان خطای محاسباتی که عرض کردم. ولی بالاخره نتیجه‌اش این چیزی شد که علیه آنها اتفاق افتاد. اولین چیزی که در جامعه اسرائیل ایجاد کرد، یک فضای ترس بود که هنوز در جامعه اسرائیل هست. در بعضی از فیلم‌هایی که بعد از واکنش ایران در اسرائیل می‌بینیم، مردم انگار ترجیح می‌دهند که خیلی از پناهگاه‌ها فاصله نگیرند. یعنی هنوز این موضوع را که واکنش ایران ادامه پیدا کند، محتمل می‌دانند. 

در حالی که روز یکشنبه در اسرائیل روز اول کاری است و خیابان‌ها پرترافیک هستند، ولی خیلی روز خلوتی بود. این اتفاق نشان می‌دهد که مردم هنوز آن ترس را دارند. از روزهای اول هم همین بود. هجوم مردم به فروشگاه‌ها و خرید در حجم بالا، آن هم خریدهای عجیب و غریب، نشان‌دهنده این ترس بود. البته اسرائیلی‌ها می‌خواستند توجیه کنند، کما اینکه همیشه این کار را می‌کنند. آن موقع می‌گفتند چون تعطیلات پسح در اسرائیل نزدیک است. عید پسح در هفته آینده است و برای اسرائیل عید بزرگی محسوب می‌شود. می‌گفتند اینها دارند برای تعطیلات پسح خرید می‌‌کنند، در صورتی که تعطیلات پسح که آدم باتری یا ژنراتور یا آب معدنی نمی‌خرد، بلکه مردم لباس و لوازم خانه می‌خرند، ولی مردم اسرائیل این چیزها را خریدند. این نشان می‌دهد که کاملاً یک واکنش از سر ترس است. 

دو سه روز بعد، به این واکنش ترس، ناامیدی هم اضافه شد. یعنی در جامعه اسرائیل، ترس همراه با ناامیدی شد، چرا؟ چون احساس کردند مدیران سیاسی کشور به‌گونه‌ای دارند عمل می‌کنند که انگار هیچ ملاحظه و آینده‌نگری و درکی از شرایط منطقه ندارند. یعنی در شرایطی که ۱۳۳ اسیر اسرائیلی‌ها در دست نیروهای مقاومت هستند و هیچ دستاورد نظامی و سیاسی‌ای را هم به دست نیاورده‌اند و از غزه هم بیرون آمده‌اند، چنین تروری را انجام دادند. این برایشان اصلاً قابل درک نیست. ناامیدی موقعی تشدید شد که خانواده‌های اسرا، انتظار اولیه‌ای که داشتند این بود که لااقل سرنوشت اسرا را در این جنگ معلوم کنند. اگر می‌تواند با عملیات نظامی آزاد کند، این کار را بکند، ولی اگر در ظرف این شش ماه نتوانسته، یعنی نمی‌تواند، پس برود مذاکره کند. حالا وقتی این کار را می‌کند، ناامید شده‌اند از اینکه اساساً مسئله اسرا از دستور کار دولت خارج شده است و اصلاً کاری با این قضیه ندارند. کلاً جنگ هم طبیعتاً همین طور است، یعنی نتانیاهو دنبال دستاوردی است که از زیر فشار جنگ فرار کند.

این نکته را هم عرض کنم. فضای سیاست اسرائیل، هم از حیث سیاست داخلی و هم از حیث حقوق اساسی، به‌گونه‌ای است که منافع افراد و احزاب و جریان‌های سیاسی، به‌نوعی بر منافع ملی می‌چربد. یعنی فردی که در حکومت قرار دارد، معمولاً منفعت شخصی و حزبی خودش را بالاتر از منفعت ملی می‌بیند. به خاطر همین هم بسیاری از تصمیمات نتانیاهو ناظر به منافع خودش و حزبش است و الان چون منافعش به‌شدت به خطر افتاده، طبیعتاً منافع شخصی در تقابل منافع ملی اولویت پیدا کرده است.

دو سال پیش که این دولت جدید اسرائیل تشکیل شد، حزب نتانیاهو با ۳۴ کرسی وارد کنست شد. بعد با احزاب دیگر ائتلاف کرد و این تعداد به ۶۴ کرسی رسید. این ۳۴ کرسی تقریباً حدود یک سال با تظاهرات‌های اصلاحات قضایی مواجه بود. بعد از این یک سال، دقیقاً در روز ۶ اکتبر، آخرین نظرسنجی‌ای که در کرسی‌های کنست منتشر شده بود، حزب لیکود به ۳۰ کرسی رسیده بود. یعنی در ظرف یک سال که اصلاحات قضایی آن همه تظاهرات داشت، لیکود چهار کرسی را از دست داد. وقتی که جنگ شد، سه هفته بعد از شروع جنگ، دوباره در اسرائیل نظرسنجی کردند. حزب لیکود به ۱۸ کرسی رسید. حساب کنید در یک سال ۴ کرسی از دست داد، در سه هفته ۱۲ کرسی را از دست داد. البته بعداً ۲ تا کرسی به دست آورد و به ۲۰ کرسی رسید، ولی باز هم ۱۰ کرسی را از دست داده بود. این عمق ضربه‌ای را که خورد نشان می‌دهد. 

تمام نظرسنجی‌هایی هم که بعداً در اسرائیل کار شدند، این موضوع را تصدیق می‌کنند. نتانیاهو قطعاً کسی نیست که بخواهد دولت بعدی را درست کند و دولت بعدی احتمالاً به رهبری گانتس تشکیل خواهد شد. از آن بدتر اینکه احتمال اینکه نتانیاهو در این ائتلاف حضور داشته باشد، صفر شده است. یعنی اگر رهبری ائتلاف را نداشته باشد، حتی در آن حضور هم ندارد. پس نتانیاهو کاملاً در اپوزیسیون می‌رود، آن هم به شکل وحشتناک. تازه در آنجا سناریوهای دیگری هست که احتمالاً در داخل لیکود هم انشعاب صورت بگیرد. یعنی این ۲۰ کرسی‌ای که می‌گوییم، واقعاً هم معلوم نیست ۲۰ تا باشد. شاید افرادی مثل آمسالم یا دیگران بخواهند انشعابی انجام بدهند و خودشان ۵، ۶ کرسی از لیکود کم کنند. به خاطر همین اینجا سرآغازی می‌شود برای اینکه زندگی سیاسی نتانیاهو تمام شود و دیگر به این راحتی‌ها نتواند به حکومت برگردد. از این جهت است که منافع ملی‌اش آسیب جدی دیده است.

تحلیلتان پیرامون مواجهه رژیم صهیونیستی به حمله اخیر ایران چه خواهد بود؟ سوای از ادعایی که مبنی بر پاسخ سریع و قاطع داشتند، اخبار و واقعیات موجود حکایت از چیز متفاوتی دارد.

ابتدا که حمله شروع شد و هنوز موشک‌های ما به اسرائیل نرسیده بودند، اسرائیل واکنش‌های تندی نشان می‌داد و این که ما به‌شدت به ایران حمله خواهیم کرد، هم در حوزه رهگیری و هم اینکه قصد داریم واکنش سخت نشان بدهیم، ولی وقتی مرحله اول عملیات تمام شد و اصابت‌ها اتفاق افتاد، دیدیم که نتانیاهو به‌عنوان کسی که رئیس دولت است، واکنش‌های متعادلی نشان داد. دو بار با بایدن تماس تلفنی داشت و در هر دو تماس بایدن از او خواست که این کار را انجام ندهد. بایدن خیلی هم سخت و بی‌سابقه ظاهر شد. منظور از بایدن هم این است که امریکایی‌ها خیلی شدید با اینکه نتانیاهو بخواهد مقابله‌ای داشته باشد، مخالفت کردند. اظهارات نتانیاهو با اظهاراتی که نیمه شب حمله انجام داد، کاملاً متفاوت بود. 

در واکنشی که اتفاق افتاد چند نکته مهم است. در بخشی باید از نظر فنی به موضوع توجه کنیم، یک بخش سیاسی و بخشی هم رسانه‌ای است که هر کدام بحث‌های خودش را می‌طلبد. بعضی‌ها هم از جنس عملیات روانی و اجتماعی است.

از نظر فنی و تسلیحاتی، ایران در این حمله از تسلیحات خیلی پیشرفته استفاده نکرد. واقعیت این است که از موشک‌هایی استفاده شد که تکنولوژی آنها مربوط به دو دهه قبل است، آن هم تکنولوژی به روز شده‌شان. تکنولوژی پایه آن که مربوط به ۵، ۶ دهه قبل، یعنی تقریباً مربوط به دوره دفاع مقدس است. بسیاری از موشک‌هایی که پرتاب شدند، از جنس سوخت مایع هستند. در صورتی که در حال حاضر بسیاری از موشک‌های ما از جنس سوخت جامد هستند. ما از این موشک‌ها استفاده نکرده‌ایم. چرا این کار را نکردیم؟ دلیل دارد. دلیل اصلی‌اش این است که هدف از این اتفاق چه بود؟ یعنی بحث نظامی و فنی آن را کنار بگذاریم، بحث راهبردی آن هم مهم است. 

آیا نمی‌توانستیم از موشک فتاح که جدیدترین نوع موشک ما و هایپرسونیک هست استفاده کنیم. می‌توانستیم استفاده کنیم و البته استفاده نکردیم. کاملاً هم مشخص است، چون فاصله رسیدن موشک هایپرسونیک از ایران تا اسرائیل بسیار کمتر است تا موشک‌های بالستیک که کمتر از یک ربع طول می‌کشد تا برسند، ولی موشک هایپرسونیک این قدر طول نمی‌کشد. پس معلوم است که از آنها استفاده نکرده‌ایم. موضوع خیلی ساده است. بقایای موشک‌هایی هم که اصابت کردن و در فیلم‌ها هست کاملاً نشان می‌دهد که از جنس چه موشک‌هایی هستند. 

حالا چرا استفاده نکردیم؟ برای پاسخ به این سئوال به بیانیه اول سپاه برگردیم که در ابتدای حمله منتشر شد. در بیانیه آمده بود که این بخشی از واکنش تنبیهی جمهوری اسلامی به تروری است که اتفاق افتاد. یعنی اولاً جمهوری اسلامی اعلام کرد که این جزء اول است. طبیعتاً جزء اول را باید خیلی کمتر و محدودتر از اتفاقی که قرار است بعداً اتفاق بیفتد انجام بدهید. این محدودیت به چه صورت است و ما چرا محدودش کردیم؟ طبیعتاً باید ببینیم واکنش طرف مقابل چگونه خواهد بود و بعد ما واکنش بالاتر نشان بدهیم، دوباره او واکنش نشان بدهد و این سیر ادامه پیدا کند و تا جایی برسد که بازدارنده بشود. این نگاه مهم بود. 

حالا ما حمله اول را چگونه چیدیم؟ آمدیم و گفتیم حمله اول صرفاً نظامی است. یعنی اهدافی که قرار است مورد اصابت قرار بگیرند، فقط اهداف نظامی هستند. ما به زیرساخت‌های اسرائیل اصلاً حمله نکردیم. فقط نظامی‌ها را زدیم. آن هم هر مکان نظامی‌ای را نزدیم. فقط و فقط مکان نظامی‌ای هدف اصلی بود که در ماجرای ترور ۱۳ فروردین نقش مستقیم داشت و حتی غیرمستقیم هم نبود. دو پایگاه اصلی در ماجرای ترور نقش‌آفرینی فعال داشتند. یکی پایگاه خرمون در شمال شرقی‌ترین نقطه سرزمین اشغالی که در حقیقت آن کوه متعلق به سوریه است، ولی اسرائیلی‌ها اشغال کرده و در آنجا پایگاه اطلاعاتی مفصلی که مال واحد ۸۲۰۰ است، درست کرده‌اند. تأسیساتی که در آنجاست، جمع‌آوری الکترونیکی اطلاعاتی را انجام می‌دهد. تمام اطلاعات جمع‌آوری‌شده از نیروها و فرماندهان مقاومت در سوریه و لبنان از آنجا انجام می‌شود. چون مرتفع‌ترین ارتفاعات آنجا و بالای ۲۱۰۰ کیلومتر بالاتر از سطح آب‌های آزاد است. آنجا قله‌ای است که همیشه برفی است، ولی اگر هوا صاف باشد، دمشق را بدون دوربین می‌شود دید. یعنی تا این حد مسلط است. بر کل لبنان اشراف دارد. یعنی چنین موقعیت راهبردی‌ای دارد. به خاطر همین اسرائیلی‌ها از آنجا به نفع خودشان خیلی استفاده خوبی می‌کنند. در آن ماجرا هم برای پیدا کردن موقعیت فرماندهان مقاومت از آنجا استفاده کردند. در این حمله، آنجا یک ضربه اساسی خورد.

هدف بعدی پایگاه هوایی نواتیم بود. این پایگاه در جنوب سرزمین‌ اشغالی و حدود ۱۵، ۲۰ کیلومتری شرق شهر بئر سبع که یکی از کلان‌شهرهای اسرائیل است. اسرائیل چهار کلان‌شهر دارد که بئر سبع از نظر جمعیتی چهارمین شهر اسرائیل است. یعنی ایران می‌توانست هدف را بیست کیلومتر آن طر‌ف‌تر بگیرد و به یک مرکز جمعیتی آسیب بزند، اما این کار را نکرد و یک پایگاه نظامی را زد. چرا این پایگاه انتخاب شد؟ در بعضی از فضاهای مجازی که تولید محتوا کرده‌اند، خواندم که نوشته بودند این مهم‌ترین پایگاه اسرائیل بوده است، در حالی که این طور نیست. در آنجا پایگاه‌های مهم‌تر مثل پالماخیم وجود دارند، ولی اینجا به چند دلیل انتخاب شد. یکی اینکه مستقیماً در این حمله دخیل بود. این پایگاه محل اصلی استقرار اسکادران‌های اف ـ ۳۵ است که در این عملیات دخالت داشتند. برای گردآوری اطلاعات، یگان ۸۲۰۰ که اشاره کردم، در کل اسرائیل نزدیک به ۴۰ پایگاه دارد که علاوه بر پایگاه خرمون بخشی از آنها در پایگاه نواتیم مستقر است.

اهمیت دیگر این پایگاه این است که یک پایگاه چندمنظوره است، در حالی که بعضی از پایگاه‌های دیگر این طور نیستند. این پایگاه یک پایگاه رزمی تهاجمی محسوب می‌شود و در شرایط عادی حداقل سه اسکادران اف ـ ۳۵ در آنجا مستقر است.

پس هدفی که انتخاب شد این بود که این دو تا ضربه اصلی بخورند، البته به جاهای دیگری هم حمله شد که آنها اهداف فرعی بودند. که طبیعی هم هست. در یک چنین جنگی که کل سامانه‌های پدافندی اسرائیل و سامانه‌های دیگری از امریکا، بریتانیا و حتی فرانسه به کمکش آمده‌اند، باید همه اینها را به بازی می‌گرفت و طبیعی بود که از نظر جغرافیایی هم گستره حملات را افزایش بدهد. جوری شده بود که از شمالی‌ترین نقطه که کوه خرمون باشد تا جنوبی‌ترین نقطه، یعنی ایلات، کل اسرائیل قرمز شد. همه هشدارهای قرمز لحظه‌ای صادر می‌شد. این اتفاق در اسرائیل سابقه نداشته است. وقتی حزب‌الله حمله موشکی می‌کند، حداکثر سی چهل کیلومتری مرز شمالی، یا وقتی از غزه حمله می‌کنند، نهایتاً تا تل‌آویو و اورشلیم که آن هم در طی مراحلی این اتفاق می‌افتد. در حال حاضر عمده موشک‌هایی که زده می‌شود در همان محدوده سی کیلومتری حاشیه غزه است. این که کل اسرائیل زیر هشدار قرمز برود، اتفاق کاملاً عجیبی بود. به خاطر همین هم یک ترس عجیبی در دل اسرائیلی‌ها ایجاد کرد.

درمورد سامانه‌های پدافندی رژیم صهیونیستی هم بفرمائید و تحلیتان ناظر به ضعف آن و موفقیت موشک‌های ایران در عدم رهگیری توسط این سامانه‌ها چیست؟

 اولاً به این موضوع باید توجه داشته باشیم که پدافند هوایی در اسرائیل یکی از ارکان  دکترین امنیت ملی آن است. چهارمین اصل دکترین امنیت ملی که نتانیاهو ابداع کرده این است که ما باید یک شبکه چندلایه پدافند هوایی درست کنیم، چون تهدید موشکی اصلی‌ترین تهدید علیه ماست. این از سال ۲۰۰۵ به این طرف برای اسرائیلی‌ها خیلی جدی شده بود.

 اسرائیلی‌ها آمدند چند لایه سامانه پدافندی در نظر گرفتند که کوتاه‌بردترینش هنوز تولید نشده. منتها از دوربردترینش شروع کردند. ایران موشک‌های شهاب را تولید کرد و به شهاب ۳ رساند. شهاب ۳ موشکی بود که بردش به اسرائیل می‌رسید. به خاطر همین اسرائیلی‌ها احساس خطر جدی کردند و در مقابل این موشک، موشکی درست کردند به اسم «پیکان» یا سامانه ختس که نسخه اولیه‌اش اثبات تکنولوژی بود و عملیاتی نشد. نسخه دومش شد سامانه پیکان ۲ که در حال حاضر برد بالای ۱۵۰۰ کیلومتر دارد. وظیفه این سامانه مقابله با موشکی است که از ۱۵۰۰ کیلومتری شلیک شود. در ادامه آن را ارتقا دادند و نسخه سومش، پیکان ۳ را تولید کردند که از نسخه قبلی یک لایه بالاتر و بردش بالای ۲۵۰۰ کیلومتر است تا بتواند هر حمله موشکی‌ای را که از هر جای ایران علیه اسرائیل انجام می‌شود، پاسخ بدهد. مرزهای غربی ما تقریباً ۱۱۰۰ کیلومتر با اسرائیل فاصله دارد و اگر بخواهیم فرضاً از سمنان موشک بزنیم، این فاصله به مراتب بیشتر می‌شود.

 بعد رفتند به این سمت که نسخه پیکان ۴ را درست کنند و پس از اینکه ما هایپرسونیک فتاح را رونمایی کردیم، اسرائیلی‌ها تصمیم گرفتند سامانه پدافندی‌ای را بسازند که بتواند هایپرسونیک را هم بزند. چون هایپرسونیک سرعت بسیار زیادی دارد و به این راحتی‌ها نمی‌توانند آن را بزنند. در حال حاضر دارند روی پیکان ۵ کار می‌کنند و فعلاً در حد خط خطی است، یعنی هنوز هیچ کاری نکرده‌اند و در مرحله برنامه‌ریزی و طراحی است.

در این فاصله، یعنی از سال ۲۰۰۶ به این طرف که اسرائیلی‌ها از غزه عقب‌نشینی کرده و حماس در آن مستقر شد، احتمال اصابت هر نوع پرتابه‌ای از سمت غزه به اسرائیل جدی شد. نیروهای حماس با فناوری‌هایی بومی خودشان خمپاره‌هایی ساخته بودند که بردش کم بود. خمپاره‌های قسام ۱ فقط ۴ کیلومتر برد داشت، اصلاً بردی به حساب نمی‌آمد، ولی برای اسرائیلی‌ها خطر بود. این خمپاره‌ها پیام‌آور آینده روشنی برای نیروهای مقاومت بود و قطعاً این برد را افزایش می‌دهند. اسرائیلی‌ها را هم به این نتیجه رساند که باید بروند سامانه‌های کوتاه‌برد هم بسازند. سامانه‌ای ساختند به اسم گنبد آهنین که از ۴ تا ۷۰ کیلومتر را باید پوشش می‌داد. چون سامانه ۱۵۰۰ کیلومتری پیکان نمی‌توانست این برد را رهگیری کند. 

هزینه ساخت گنبد آهنین را امریکایی‌ها تأمین کردند. بخشی از تکنولوژی‌اش هم متعلق به امریکاست و با کمک اسرائیلی‌ها ساخته شد. گنبد آهنین در عین ضعف‌هایی که دارد، سامانه بسیار پیشرفته‌ای است و شاید بتوان گفت که در بین سامانه‌های کوتاه‌برد دنیا نظیر ندارد. 

اتفاقی که افتاد این بود که گروه‌های مقاومت برد موشک‌هایشان را کم‌کم بیست سی کیلومتر ارتقا دادند. اینجا یک نقطه ضعفی وجود داشت. ۴ تا ۷۰ کیلومتر را گنبد آهنین رهگیری می‌کرد و ۱۵۰۰ کیلومتر را پیکان. بین ۷۰ کیلومتر تا ۱۵۰۰ کیلومتر خلاء وجود داشت. لذا گروه‌های مقاومت بردشان را ارتقا دادند و از راکت ام ـ ۷۵ و راکت‌های بعدی رونمایی کردند که بردشان بالای ۷۰ کیلومتر بود و می‌توانست از گنبد آهنین رد شود. این اتفاق هم افتاد. نیروهای مقاومت در یکی از جنگ‌ها خود تل‌آویو و اورشلیم را زدند که به دلیل اینکه تقریباً ۷۵ کیلومتر با شمال غزه فاصله دارند، رهگیری نشد و در چند مورد به‌راحتی اصابت کرد. 

به همین علت اسرائیلی‌ها به دنبال رفع این خلاء رفتند و سامانه جدید فلاخن داوید را درست کردند که از ۱۵۰ کیلومتر تا ۸۰۰  کیلومتر را پوشش می‌دهد. گنبد آهنین را هم دارند ارتقا می‌دهند که این خلاء کامل پر شود، ولی همه این شبکه‌ای که عرض کردم نقطه ضعف دارد. نقطه ضعفش این است که در سامانه پدافندی، سرعت خیلی مهم است. دومین نقطه ضعف همه سامانه‌های پدافندی بحث تعداد است، مهم این است که در تعداد بالا چقدر جوابگو هست. نکته سوم اینکه از نظر اقتصادی هم باید به صرفه باشد. چون اگر این تهدید بخواهد طولانی‌مدت باشد، ضربه اقتصادی بسیار وحشتناکی می‌زند. در این اتفاقی که افتاد، ما از نظر اقتصادی تقریباً هیچ کار خاصی نکردیم، تکنولوژی‌مان قدیمی بود و موشک‌ها‌ هم موشک‌های کم‌هزینه‌ای بودند، ولی طرف اسرائیلی ما باید هزینه زیادی می‌کرد تا بتواند این موشک‌ها را رهگیری کند. هزینه‌ای هم که امریکایی‌ها کردند به کنار. 

این سامانه‌ها به‌شدت گران هستند. اصلاً اسرائیلی‌ها در دنیا معروف هستند به اینکه گران می‌جنگند. به خاطر همین اگر این فشار طولانی‌مدت باشد، برایشان سخت است. این را هم بگویم که همین کاری کردیم و می‌گویند کوچک است، همین کار کوچک برای آنها سنگین است. در همین تهدیداتی که حزب‌الله از سوی شمال علیه اسرائیل اعمال می‌کند، وقتی ۵۰ تا راکت می‌زند، می‌گویند سنگین است. سنگین‌ترین عملیات‌هایش ۵۰ تاست. در حالی که ما اینجا در کوچکترین عملیاتی که کردیم، طبق چیزی که اسرائیلی‌ها اعلام کرده‌اند، ۳۳۰ تا حمله اعم از پرتابه و هواگرد داشته‌ایم.

 البته حزب‌الله ظرفیت‌های بالاتری دارد و طبق گفته اسرائیلی‌ها ظرفیت بین ۳۰۰۰ تا ۸۰۰۰ حمله در یک روز را هم دارد. طبیعتاً ایران چند برابر این ظرفیت را دارد. وقتی ۳۰۰۰ تا بخواهد حمله شود چه واکنشی باید نشان بدهد؟ برای اینکه بدانید این خلاء چقدر جدی است، فقط گنبد آهنین را در نظر بگیرید. اشاره کردم که برد گنبد آهنین زیر ۷۰ کیلومتر است، یعنی باید فقط غزه را پوشش بدهد و کاری با تهدید ایران ندارد. اصلاً نمی‌تواند عمل کند. در این عملیات هم گنبد آهنین اصلاً وارد نشد، چون اصلاً کارآیی ندارد. باید حملات حزب‌الله را جواب بدهد و حملاتی که از سوریه صورت می‌گیرد که فعلاً قرار نیست از سوریه اتفاق خاصی بیفتد. 

معمولاً گنبد آهنین در حالت عادی ۱۰ تا بیشتر آتش‌بار ندارد. البته یکی هم دریایی دارند که البته کار آن متفاوت است، ولی ۱۰ تا آتش‌بار زمینی دارند که معمولاً در اطراف غزه و مرز لبنان پخش می‌کنند. در شرایط عادی معمولاً سه چهار تا در مرز لبنان است و مابقی در مرز غزه. 

آتش‌بار یک یگان در سطح گروهبان است. در نیروهای پیاده می‌گویند یگان و یگان‌های توپخانه می‌گویند آتش‌بار. هر آتش‌بار گنبد آهنین سه بخش دارد. یک بخش‌اش می‌شود پرتابگر که موشک‌ها از روی آنها شلیک می‌شود و هر پرتابگر، نسخه‌های قدیمی‌اش ۲۰ تا و نسخه‌های جدیدش ۲۵ تا موشک رهگیر داشت. 

جزء دوم رادار است. راداری که تا ۷۰ کیلومتر برد دارد و باید موشک‌هایی که شلیک می‌شود را شناسایی کند. 

جزء سوم هم اتاق فرماندهی است که در آنجا موشکی که شلیک می‌شود، شناسایی و نمایش داده می‌شود، اینکه به کجا اصابت می‌کند و آیا باید رهگیری شود یا نشود در اینجا مشخص می‌شود و اپراتور فرمان رهگیری را صادر می‌کند و در نهایت موشک از داخل لانچر شلیک می‌شود. هر آتش‌بار سه تا لانچر دارد. این یعنی هر آتش‌بار در نسخه‌های قدیمی ۶۰ و در نسخه‌های جدیدتر ۷۵ موشک رهگیر می‌تواند در لحظه شلیک کند. 

ده تا آتش‌بار دارند. اگر فرض کنیم هر ده آتش‌بار به مرز لبنان بیاید که این طور نیست، ولی اگر هر ده آتش‌بار بیاید، یعنی اسرائیلی‌ها می‌توانند در لحظه ۷۵۰ موشک رهگیر شلیک کنند برای مقابله با آن تهدیدها. اگر این تهدید از سمت غزه باشد و هر ده آتش‌بار بخواهد غزه را رهگیری کند، همان اتفاقی می‌شود که در ۷ اکتبر افتاد. نیروهای مقاومت در موج اول، یعنی ۲۰ دقیقه اول ۵۰۰۰ موشک شلیک کرد، یعنی چیز در حد واکنش ۳۰۰۰ تا ۸۰۰۰ ظرفیت حزب‌الله است. البته معمولاً ظرفیت واقعی حزب‌الله بیش از آن چیزی است که اسرائیلی‌ها اعلام می‌کنند، ولی فعلاً همان چیزی که اسرائیلی‌ها می‌گویند را قبول می‌کنیم. 

در آن یک ساعت اول ۵۰۰۰ موشک زدند که اگر تمام رهگیری‌ها موفق می‌بود، اسرائیلی‌ها حداکثر ۷۵۰ موشک را می‌توانستند رهگیری کنند که بسیار کمتر از این رهگیری شد. بقیه موشک‌ها را نمی‌تواستند رهگیری کنند و این موشک‌ها می‌رفت که اصابت کند. به خاطر همین نزدیک به ۲۲۰۰ موشک در موج اول اصابت کرد که ضربه سنگینی بود. اسرائیلی‌ها بعد مجهز شدن به سامانه پدافندی چنین ضربه‌ای نخورده بودند. این اتفاق نشان داد که این سامانه‌ها ضعف دارند. یکی از ضعفهایشان هم همین است که وقتی بیش از حد مشغول شود، نمی‌تواند کارآیی داشته باشد و در این صورت طبیعتاً خودش هم آسیب‌پذیر است. 

نکته‌ای که هست اینکه اسرائیلی‌ها اگر تمام ظرفیت دفاعی‌شان را به صحنه بیاورند، باز هم توان این را ندارند که حتی علیه یک جبهه، یعنی جبهه ایران پدافند مؤثر داشته باشند. دقت داشته باشید که ما اصلاً در سناریوی چند جبهه‌ای وارد نشدیم. این سناریو که حزب‌الله و یمن و غزه و سوریه و عراق هم بخواهند همزمان وارد شوند، کنار است و فقط الان بحث ایران است.

 اسرائیلی‌ها برای اینکه این حملات را پوشش بدهند، راهکار دیگری هم دارند و آن این است که علاوه بر سامانه‌ها، جنگنده هم بلند کنند و جنگنده‌ها هم رهگیری کنند. این اتفاق هم باز نمی‌تواند چندان مؤثر باشد، کما اینکه اتفاقی که در عملیات وعده صادق افتاد، اسرائیلی‌ها جنگنده هم بلند کردند، ولی باز دیدیم که اصابت وجود داشت. دلیلش هم این است که این جنگنده‌ها اگر بخواهند تعداد بسیار زیادی را رهگیری کنند، اولاً باید مداومت پروازی‌شان باید بالا باشد، یعنی باید مدت زیادی را در آسمان حضور داشته باشند و با سلاح‌های بسیار زیاد. این نشان می‌دهد که باید بالای ۱۰ فروند، سی چهل فروند از این جنگنده‌ها باید بلند شوند و در آسمان حضور داشته باشند. این خودش یک خطر است. یعنی وقتی جنگی اتفاق می‌افتد، در شرایط عادی بست هوایی ایجاد می‌کنند. یعنی هواپیماها که مطلقاً اجازه ورود ندارند، چون شرایط آسمان شرایط پرتنشی می‌شود. به خاطر همین حضور جنگنده‌ها در آسمان خودش یک خطر است. در ضمن برای اینکه بتوانند این را پوشش بدهند، مجبورند از کشورهای دیگر کمک بگیرند. یعنی چی؟ یعنی مثلاً امریکا و بریتانیا به کمکشان بیاید. حتی فرانسه هم به کمکشان آمد. هر چند فرانسه ابا دارد که خیلی رسمی و علنی اعلام کند، ولی کمک کرد و بخشی از این رهگیری‌ها را چه در اردن و چه در دریای سرخ و مدیترانه با استفاده از شناورهای امریکایی و بریتانیایی بود که مستقر بودند. 

این باز خودش برای اسرائیلی‌ها یک ضعف محسوب می‌شود، چرا؟ اگر هر کدام از این قدرت‌ها احیاناً ابا کنند از اینکه وارد شوند، دیگر اسرائیل نمی‌تواند پشتش گرم باشد. کما اینکه امریکایی‌ها به‌شدت ظرفیت این را دارند که موقتاً از این حمایت دست بردارند، مخصوصاً زمانی که بخواهد این حمله متوجه امریکایی‌ها باشد. مثلاً فرض کنید که جمهوری اسلامی پایگاه‌های امریکا را هم در عراق مورد حمله قرار بدهد یا تهدید کند. در این صورت امریکا مجبور است که از این حمایت پا پس بکشد. در حال حاضر ما این کار را نکردیم و نیاز هم نبود، چون بازدارندگی لازم به طرف امریکایی به‌شدت اعمال شده. امریکا تازه دارد از منطقه، از عراق، از افغانستان بیرون می‌آید و دوست ندارد در این منطقه مجدداً درگیر جنگ سختی شود. چند وقت دیگر هم انتخابات دارد و دوست دارد نتایج انتخابات را در داخل خودش جمع کند، نه اینکه کس دیگری به دلیل جنگ بخواهد روی انتخابات اثر جدی بگذارد. پس اینکه برای پدافند هوایی به کشورهای دیگر وابسته است، نقطه ضعف دیگری برای اسرائیل است. 

خیلی متشکرم از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.

انتهای پیام/

  • منبع خبر : https://www.rajanews.com